داستان بلند «اوج پرواز» 1376 انتشارات سوره، مجموعه داستان «یک کلاه بهار نارنج» 1378 انتشارات سوره، داستان بلند «مهربانم سلام» 1381 انتشارات سوره، مجموعه داستان «با تو باید دروغگو باشم» 1382 انتشارات علم و رمان «خط تیره، آیلین» 1385 انتشارات ققنوس حاصل فعالیت ماهمنیر کهباسی تاکنون بودهاند.
اما خط تیره، آیلین نخستین رمان اوست که توانست بیش از آثار دیگرش نظر منتقدین را جلب کند.
این کتاب شنبه 15 اردیبهشت جایزه ادبی روزی روزگاری را از آن خود کرد و طبیعتاً نخستین سوال را برای گفت و گو با نویسندهاش شکل داد...
- رمان خط تیره، آیلین در اولین دوره جایزه روزی روزگاری عنوان بهترین رمان را به دست آورد. گرفتن این جایزه چقدر میتواند برایتان جالب باشد؟
داشتن عنوان بهترین یا برگزیده شدن، چه کسی را خوشحال نمیکند. من هم خوشحالم، گرچه انتخاب شدن یا نشدن حرف اول را نمیزند. مهم آن است که در کتابهای بعدی بهتر بنویسم و خدا نیاورد آن روز را که بهترین اثرم را خلق کنم، چون آن وقت شوقی برای نوشتن نمیماند.
- به نظر شما اصولا گرفتن جایزه و برگزاری جوایز ادبی که این اواخر زیاد هم شدهاند چقدر بر فرایند خلق ادبی اثر مثبت یا منفی میتواند داشته باشد؟
جایزهها زیاد نیست. در مقابل جوایز ادبی دیگر کشورها خیلی هم کم است. ما مگر چند جایزه ادبی در کل ایران داریم؟ تعداد جوایز باید بیشتر باشد و تخصصیتر تا در آفرینش ژانرهای دیگر و بوجود آمدن جنبشهای فکری جدید تلاش شود و اما راجع به اثرش، باید بگویم در چند سال گذشته بیشتر اثر مثبت داشته است تا منفی.در هر صورت، جوایز ادبی بر ادبیات یک کشور و در کشورهای پیشرفته بر ادبیات جهانی هم تاثیرگذار بوده است.
- به اعتقاد من کتاب شما خسته کننده است و اتفاق یا شوک خاصی که خواننده را از خواب بیدار کند در آن نیست. خودتان این ایراد را قبول دارید یا نه و فکر میکنید اساسا رمان نیاز به شوک و جذابیت دارد یا نه؟
دیدگاهها متفاوت است. خط تیره، آیلین را باید با تأنی خواند. من سعیام این نبوده که یک نفس آن را بخوانید و زمین بگذارید، هدفم این بوده که وقتی کتاب را زمین گذاشتید نتوانید به آن فکر نکنید. تعلیقی را که در رمان حادثهای، پلیسی، جنایی و... هست و چرتتان را دمادم پاره میکند، نمیشود در این رمان پیدا کرد. بعضی حادثهها آرام اتفاق میافتند اما در ذات، واقعههای بزرگی هستند و در این رمان کم نیستند از این وقایع.در ضمن، رمانها بر اساس هدفهای هنری و جنبههای دیگر از هم متفاوتند. شاید بلعیدن یک رمان به نظر بعضی از خوانندگان از محاسنش باشد، این دیگر سلیقه است که حکم میکند وگرنه قانونی عام نیست.
- کار شما تا حد زیادی زنانه به نظر میرسد، چقدر در آثارتان از تجربه شخصی و خصوصی استفاه میکنید؟
در خلق یک رمان حتی اگر نویسنده ابراز بیطرفی کند، نمیتوان نقش او را در انتخاب موضوع، نوع نگرش به آن و گزینش صحنههایی که برای روایت لازم دانسته، نادیده گرفت. پس در بیطرفانهترین شرایط، ناخودآگاه نویسنده در اثر دخالت میکند و آن را شکل میدهد و به همین دلیل، گروهی از منتقدان در نقد یک اثر، گاهی به نقد شخصیت نویسنده و بررسی زندگیاش هم میپردازند.من وقتی مینویسم تلاش میکنم حداقل در خودآگاهم از نوشتن خاطرات و تجربیات شخصی پرهیز کنم، چون در غیر این صورت با یکی دو کتاب سوژه برای نوشتن کم میآید. مگر یک نویسنده چقدر میتواند خودش را روایت کند؟ پس وفاداری به ادبیات چه میشود؟ شخصیتها و راویها باید حرف خودشان را بزنند، آنها هویت خاص خودشان را دارند که برگرفته از همان جامعه یا عصری است که درآن زندگی میکنند.
- این رمان اگر اشتباه نکنم رمان اول شماست. پیش از این کتابهای شما مجموعه داستان بودهاند. فکر میکنید بیشتر رماننویس هستید یا داستان کوتاهنویس؟
هم رمان مینویسم، هم داستان کوتاه. مایل نیستم بین این دو، یکی را انتخاب کنم. کارم نوشتن است، چه رمان، چه داستان کوتاه .اما این را هم در نظر بگیرید که استقبال خوانندگان و به تبع آن ناشران، از رمان بیشتر است.
- خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
بستگی دارد به این که زمان، روحیه و شرایط محیطی چگونه اقتضا کند. در هر صورت هر دو را دوست دارم. دغدغههایی هستند که مرا میکشانند به سوی نوشتن. گاه لحظه میطلبند به اندازه یک داستان کوتاه کوتاه و گاه سرریز میشوند در حجم یک رمان.
- نویسنده ها به دوشکل رمان مینویسند؛ دستهای با طرح مشخصی کار را شروع میکنند و دستهای مینویسند تا چه پیش آید. شما چه طور مینویسید؟ طرح رمان از اول همین بود یا تغییر کرد؟
بر اساس یک طرح کلی رمان را شروع کردم. این رمان بیش از 7 یا 8 بار بازنویسی شد. هر بار در بازنویسی، محیط، توصیفها، دیالوگها عوض شدند. گاهی شخصیتها طوری رفتار میکردند که مطابق میل من نبود. با این حال گذاشتم هر کدام همان کاری را کنند که میخواهند و آنها پیش بردند.